گفتم که دیدگان من ای گل چرا تر است ؟
گفتا به مکتب عشاق ،غم برابر است.
گفتم چرا به اعتماد تو باید که جان دهم ؟!!
گفتا که جان هدیّه ی عاشق به دلبر است .
گفتم ز عشق و محبت مگو سخن
گفتا ز حرف حسابی زدن که بهتر است .
گفتم هزار بار توبه کرده ام ز تو
گفتا که توبه بشکن و این کار بهتر است.
گفتم سزای من این هجر و بی کسی نبود
گفتا که هجر من ای دل سپرده ، برتر است
گفتم که ماهم و نورم ز نور توست
گفتا به صبح و ظهر ، ماه را که دلبر است ؟
گفتم مرا ز عشق تو ای گل چه حاصل است ؟
گفتا که در معامله با دل ، که را زر است؟!!